هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه بیانگر احساسات شاعر به عنوان یک عاشق در برابر معشوق (شاه) است. شاعر خود را گدایی در خانه معشوق می‌داند که با وجود فقر، از جایگاه معنوی بالایی برخوردار است. او از جدایی (مانند یوسف در چاه) و غبار تنی که مانع دیدار است سخن می‌گوید، اما در نهایت به خلوت با معشوق و محرم اسرار بودن امیدوار است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند یوسف در چاه نیاز به پیشینه فرهنگی و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۴۱

تا گدای درتوام شاهم
شاه را رشک آید از جاهم

مهر وماهم مطیع فرمانند
حرکتشان بود به دلخواهم

بی خبر گر چه از خودم لیکن
از بدونیک دهر آگاهم

من خلیل نشسته درآذر
یوسف اوفتاده درچاهم

تن چوکاه است وجان چو دانه خوش است
که جدا دانه گردد از کاهم

بر رخم پرده از غبار تن است
پرده چون از رخ افکنم ماهم

گفتم ای دل ز رازهای نهان
سخنی بازگو ز هر راهم

گفت خامش مگر نمی دانی
محرم خاص خلوت شاهم

ای خوش آندم که چون بلنداقبال
بنشینیم ما و اوباهم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.