هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به بیان احساسات عاشقانه‌ی خود می‌پردازد. او از عشق به معشوق سخن می‌گوید که در عین حال که در فراقش شاد است، در وصال نیز غمگین می‌شود. شاعر از بت‌پرستی در عشق معشوق یاد می‌کند و دیگر پروایی به کفر یا دین ندارد. در رویایی، بازی با موهای معشوق را می‌بیند و پس از بیداری، بوی مشک از بالینش می‌آید. او از عکس روی معشوق و زیبایی‌های آن سخن می‌گوید و خود را در بندگی معشوق مانند قمری با طوق در گردن می‌داند. در پایان، شاعر از شیرینی شعر خود در مدح معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند بت‌پرستی و کفر ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک مناسب داشته باشند.

شمارهٔ ۳۴۰

نه از وصل تو دلشادم نه درهجر توغمگینم
خیال عشق رویت کرده از بس عاقبت بینم

به امید وصالت در فراقت شاد ومسرورم
ز تشویش فراقت در وصالت زار وغمگینم

مرا تا بت پرستی گشته از عشق رخت آئین
نه پروا دیگر از کفر است ونه اندیشه از دینم

شبی درخواب دیدم می کنم با طره ات بازی
شدم بیدار و بوی مشک می آمد ز بالینم

کفن درم به تن خیزم ز جا گیرم حیات از سر
چودر قبرم گذارندار شود نام توتلقینم

توراخورشید ومه گر سر زده است از چاک پیراهن
مرا بنگر که اندر دامن افتاده است پروینم

ز عکس عارضت چشمم گلستانی بود پرگل
که گرداگرد اوآمد زخار مژه پرچینم

تورادر بندگی هستم چوقمری طوق درگردن
زنی همچون خروس از تاج اگر بر سر تبر زینم

سزدگر چون بلنداقبال مدحت گویم از خسرو
چولعل شکرافشانت ز بس شعر است شیرینم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.