۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۰

به که ما دیوانه از عشق پری روئی شویم
تا مگر زنجیری زنجیر گیسوئی شویم

دوزخ سوزان چو از بهر گنهکاران بود
همنشین باید به ترک آتشین خوئی شویم

ما که نتوانیم جان در بردن از چنگال مرگ
کشته آن خوشتر که ازشمشیر ابروئی شویم

چاک زد بر پهلوی ما خنجر مژگان یار
چاره جو ز آن لعل لب از نوشداروئی شویم

یارمیل بازی چوگان وگودارد دلا
پیش چوگان سر زلفش بیا گوئی شویم

گر شود دریا پر از می کی دهدما را کفاف
لیک مست از باده عشق تواز بوئی شویم

شاید از آشفتگی ما را شود حاصل نجات
چون بلنداقبال اگر آشفته از موئی شویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.