۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۲

دل در برم دیوانه شد زنجیر زلف یار کو
کرد آن صنم ترسا مرا زنار کو زنار کو

گویند کز افغان من شب کس نخوابد ای عجب
کاندم که من از سوز دل زاری کنم بیدار کو

بیگاه وگه خونین دلم خواهد ز من دلدار را
دلدار کودلدار کودلدار کودلدار کو

گفتی به چشم مست خود تا دل ز هشیاران برد
در عهد چشم مست توهشیار کو هشیار کو

تا کی مرا در وصل خودامروز وفردا می کنی
تا بنگری از ما به هجر آثار کو آثار کو

زاهد زعشق روی توتا کی کندمنع دلم
تا بندمش برجای خود پابند کوافسار کو

ازحق بلنداقبال را پیوسته می باشدسخن
منصوری از نودر جهان گردیده پیدا دار کو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.