۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۱

بر درد دل خسته ام دوست دوا شو
بنما رخ و غارتگر دین ودل ما شو

پنهان مشو از ما بنما گوشه ابرو
مانند مه یک شبه انگشت نما شو

تاچند جفا میکنی ای شوخ دل آزار
کن ترک جفا با من بی دل به صفا شو

ای طره دلدار که چون پر غرابی
کن همتکی بر سر ما بال هما شو

ای پیر خرابات همه گمره ومستیم
ما را به خدا راهبر وراهنما شو

اقبال بلند ار طلبی ای دل غمگین
روخاک نشین بر در دلبر چوگدا شو

تاچند روی بهر دو نان از پی دونان
حاجت مطلب از کس ومحتاج خدا شو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.