۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۵

آری اگر ای بادز دلبر خبری کو
داری اگر این تیره شب از پی سحری کو

جانم به لب از حسرت وعمرم به سرآمد
ای نخل امید ار دهی آخر ثمری کو

تا زر کنداز گوشه چشمی مس ما را
جویا ز که گردیم که صاحب نظری کو

گویند که چون سروبودقامت جانان
طالع به سر سرو فروزان قمری کو

ماه تو پری باشد و باب تو فرشته
ور نیست چنین چون تو به عالم بشری کو

من چون برم ازدست سر زلف تو دل را
چون زلف تو تیره دلی تیره دلی وخیره سری کو

در خیل بتان چون تو جفاجوئی اگر هست
در حلقه عشاق چومن خون جگری کو

اقبال بلنداست ز عشق تو مرا لیک
درحلقه زلفت ز من آشفته تری کو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.