هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به زیبایی معشوق و عشق خود اشاره میکند و از ناتوانی در توصیف آن سخن میگوید. او همچنین از فراق و درد عشق و ناامیدی از وصال معشوق مینالد و با اشاره به داستان یوسف، عمق عشق خود را نشان میدهد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند داستان یوسف ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۴۰۸
به حسن چون تو نه آید کسی نه آمده بالله
نگه در آینه کن تا شوی ز حسن خودآگه
کنم چگونه رخ ماه را شبیه به رویت
که کس ندیده دو زلف سیه گهی به رخ مه
زمن تو یاد نیاری به سال و ماه ولیکن
به خاطری تو مرا صبح و شام درگه وبیگه
به راه عشق تودر هر قدم چهی است به راهم
ندانم عاقبت آید چه بر سر من از این ره
اگر چه دلبر من نخل قامت است و رطب لب
ولی چه سود که دست طلب از او شده کوته
شنیده اید که یوسف اسیر ماند به چاهی
نگر به یوسف من کاوفتاده درزنخش چه
بلند اگر شده اقبال کس به عالم معنی
ز سر عشق دل او یقین بدان شده آگه
نگه در آینه کن تا شوی ز حسن خودآگه
کنم چگونه رخ ماه را شبیه به رویت
که کس ندیده دو زلف سیه گهی به رخ مه
زمن تو یاد نیاری به سال و ماه ولیکن
به خاطری تو مرا صبح و شام درگه وبیگه
به راه عشق تودر هر قدم چهی است به راهم
ندانم عاقبت آید چه بر سر من از این ره
اگر چه دلبر من نخل قامت است و رطب لب
ولی چه سود که دست طلب از او شده کوته
شنیده اید که یوسف اسیر ماند به چاهی
نگر به یوسف من کاوفتاده درزنخش چه
بلند اگر شده اقبال کس به عالم معنی
ز سر عشق دل او یقین بدان شده آگه
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.