هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از بی وفایی و جفای معشوق شکایت میکند و بیان میکند که معشوق از او دور شده و به دیگران مهر میورزد. او از درد فراق مینالد و آرزو میکند که معشوق به او توجه کند و درد دلش را درمان نماید. همچنین، شاعر به حکم قضا و قدر اشاره میکند و از تغییر احوال خود و معشوق میگوید.
رده سنی:
15+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و درد فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۴۲۷
چرا تواینهمه ای ماه بی وفا شده ای
به دوستان همه بی مهر یا به ما شده ای
جفاکشی شده ما را شعار ودلشادیم
از آن زمان که به ما مایل جفا شده ای
جدا شود چو نی از غصه بنداز بندم
ببینم ازبر من گر دمی جدا شده ای
به ملک حسن تو شاهنشهی زهی احسان
که همنشین به من خسته گدا شده ای
به من به حالت بیگانگان کنی رفتار
ولیک با همه می بینم آشنا شده ای
هزار درد تو را بی دوا شفا بخشد
اگر به درد دل خسته ای دوا شده ای
دلا چه شد که چو من گشته ای بلنداقبال
مگر به حکم قضا و قدر رضا شده ای
به دوستان همه بی مهر یا به ما شده ای
جفاکشی شده ما را شعار ودلشادیم
از آن زمان که به ما مایل جفا شده ای
جدا شود چو نی از غصه بنداز بندم
ببینم ازبر من گر دمی جدا شده ای
به ملک حسن تو شاهنشهی زهی احسان
که همنشین به من خسته گدا شده ای
به من به حالت بیگانگان کنی رفتار
ولیک با همه می بینم آشنا شده ای
هزار درد تو را بی دوا شفا بخشد
اگر به درد دل خسته ای دوا شده ای
دلا چه شد که چو من گشته ای بلنداقبال
مگر به حکم قضا و قدر رضا شده ای
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.