هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های عشق شکایت می‌کند و از بی‌وفایی معشوق گلایه دارد. او احساس می‌کند که معشوق از او دور شده و به دیگران روی آورده است. شاعر همچنین از روزگار و تقدیر شکایت کرده و آرزو می‌کند که معشوق نیز روزی مانند او درد عشق را تجربه کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاطفی عمیق و شکایت از دردهای عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی از مضامین مانند مرگ و هجران ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۴۲۸

چرا تو این همه ای ماه بی وفا شده ای
به دوستان همه بی مهر یا به ما شده ای

هزار درد اگر عشق کرده بار دلم
مرا چه غم که تو بر درد ما دوا شده ای

شدیم ازهمه اهل زمانه بیگانه
از آن زمان که به ما یار و آشنا شده ای

به شاهی توچه نقصان رسد اگر گویند
که یار با من بی مایه گدا شده ای

اگر به حرف رقیبان نرفته ای خود گو
ز چیست کز بر من همچو دل جدا شده ای

جدا ز رویتو دانی که روز مرگ من است
رضا به مرگ من از هجر خود چرا شده ای

به روزگار شوی همچو من بلنداقبال
اگر به حکم قضا و قدر رضا شده ای
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.