هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق و دلتنگی سخن می‌گوید و از زیبایی‌های معشوق مانند زلف پریشان و دهان شیرینش یاد می‌کند. او از درد عشق و ناتوانی در ابراز احساساتش می‌نالد و آرزو می‌کند که گاهی با معشوق در صلح و گاهی در جنگ باشد. همچنین، شاعر به مکافات عمل اشاره کرده و از مقایسه‌های زیبا مانند ماه و خرچنگ برای توصیف معشوق استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاطفی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۴۸۵

زدستم بر نمی آید که در زلفت زنم چنگی
همان بهتر که در پایت نهم سر را به نیرنگی

چومن نی هم همانا درد عشقت را به دل دارد
که هر دم می کشد افغان ز هر بندی به آهنگی

بجز زلفت نمی بینم پریشان حالتی چون خود
دهانت باشد ار باشد چومن پرشور ودلتنگی

نگفتم ازمکافات عمل غافل مشو آخر
ز خط بنشست برآئینه رخساره ات زنگی

خلاف اینکه مه راجا به خرچنگ است می بینم
گرفته است از رخ وزلف تو جا درماه خرچنگی

به وصف زلفت ار گشتم پریشان گوعجب نبود
که چشم مستت از دستم ربودار بود فرهنگی

به امیدی که وقت صلح بوسی از تو بستانم
همی خواهم که باشد با منت گه صلح وگه جنگی

به شیرینی شکر باشد به کامم ریزی ار زهری
به ازتاجم به سر باشد به فرقم گر زنی سنگی

شهان همچون بلنداقبال می گشتندسربازش
تو را سلطان اگر در فوج خود می کرد سرهنگی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.