۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۶

سروقد غنچه دهن گل بدنی
پای تا سر به حقیقت چمنی

گفتمت سروقد ومنفعلم
که تو نسرین بر وسیمین بدنی

گفتمت غنچه دهن در غلطم
که تو شیرین لب و شکر شکنی

گفتمت گل بدنی معذورم
روح پاکی به تن پیرهنی

هر چه حسن است تو داری همه را
عیب این است که پیمان شکنی

یار اغیاری وبار دل یار
دوست با دشمن ودشمن به منی

فتنه دهری و آشوب جهان
شور شهری وعجب راهزنی

خصم هوش وخرد پیر وجوان
آفت جان و دل مرد وزنی

بوسه ای ده به بلنداقبالت
پس بگویش که چه شیرین سخنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.