هوش مصنوعی: این متن یک گفتگوی عاشقانه و شاعرانه بین دو نفر است که در آن یکی از طرفین با جسارت و شوخ‌طبعی به ابراز علاقه و تقاضای بوسه می‌پردازد و طرف دیگر با بازیگوشی و طنز پاسخ می‌دهد. در ادامه، صحبت‌ها به موضوعاتی مانند عشق، دل‌باختگی، و حتی اشاره‌هایی به مرگ و ویرانی عاطفی کشیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و شوخ‌طبعی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌های غیرمستقیم به موضوعاتی مانند مرگ و ویرانی عاطفی ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۵۰۱

چنگی به زلف اوزدم گفتا جسارت می کنی
گفتم بده بوسی ز لب گفتا حرارت می کنی

گفتم که جان ودل زمن بستان بهای بوسه ات
گفت از که است این مایه ات کاکنون تجارت می کنی

برکف گرفتم غبغبش هی بوسه کردم بر لبش
گفتا که چون غارتگران تا چند غارت می کنی

من هم زدست جور تو دارم دل ویرانه ای
ویرانه دل ها را اگر میل عمارت می کنی

خنجر ز مژگان می کشد هر کس که بیندمی کشد
با چشم مست خود بگو تا کی شرارت می کنی

من خود به قتل خویشتن خود را بشارت می دهم
وقتی به قتل من اگر بینم اشارت می کنی

گفتی که ترک عاشقی تا جان به تن داری مکن
ای دل بلنداقبال را نیکو وزارت می کنی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.