۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۰

به ماه وسرو تو رانسبتی نبودگهی
نه سرو راست قبائی نه ماه را کلهی

مگر که چشم تو دارد به عاشقان سرجنگ
که صف کشیده ز مژگان به گرد اوسپهی

بیا معافر بدار این دل خراب مرا
که از خراب نخواهد خراج هیچ شهی

به یک نگاه دوچشمت دل ازکفم بردند
نکرده آهوی وحشی گهی چنین نگهی

اگر به روی نکویان نگاه هست گناه
تمام عمر به هر لحظه گوکنم گنهی

تویوسفی وبود چاه بر زنخدانت
اگر که یوسف مصری اسیر شد به چهی

چو من نبود کسی درجهان بلنداقبال
گرم به بزم وصال نگار بود رهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.