هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی به ستایش معشوقی میپردازد که در همه جا حاضر است و وجودش در دلها جاری است. شاعر از دیدار معشوق در مکانهای مختلف مانند حرم و کلیسا سخن میگوید و به رازآلودگی و حضور همیشگی او اشاره میکند. همچنین، شاعر از جدایی از معشوق شکایت دارد و آرزوی وصال را در دل میپروراند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۱۲
با سنگ بت سنگدلم گفت ز مائی
گفتم عجمی گوی ز آبی نه زمانی
هر سو که نظر می فکنم روی تو بینم
پیدائی وپنهان و ندانیم کجائی
گویندخدائی وخود آئی به حقیقت
ناخواسته اندر بر دلها چوخود آئی
دیدم گهی اندر حرمی گه به کلیسا
هر خانه که رفتیم در اوخانه خدائی
خواهی که نگردد کسی آگه ز تو اما
چون ماه نو از هر طرف انگشت نمائی
شوری ز نمک دور نگشته است ونگردد
شوری ز تو درماست زما از چه جدائی
اقبال بلنداست مرا از تو چه گردد
گر بر رخ بختم در دولت بگشائی
گفتم عجمی گوی ز آبی نه زمانی
هر سو که نظر می فکنم روی تو بینم
پیدائی وپنهان و ندانیم کجائی
گویندخدائی وخود آئی به حقیقت
ناخواسته اندر بر دلها چوخود آئی
دیدم گهی اندر حرمی گه به کلیسا
هر خانه که رفتیم در اوخانه خدائی
خواهی که نگردد کسی آگه ز تو اما
چون ماه نو از هر طرف انگشت نمائی
شوری ز نمک دور نگشته است ونگردد
شوری ز تو درماست زما از چه جدائی
اقبال بلنداست مرا از تو چه گردد
گر بر رخ بختم در دولت بگشائی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.