۹۳ بار خوانده شده

بخش ۴ - بهاریه

بهار آمد و رفت فصل خزان
جهان بازگردید از سر جوان

چمن گشت از سبزه چون خط یار
همه دامن کوه شدلاله زار

زمین گشت خاکش ز بس عنبرین
تو گوئی زمین شدبهشت برین

نسیم سحر شد ز بس مشکبار
سراسر جهان گشت دشت تتار

به امر اللهی شکوفه شکفت
شنیدم که با بی زبانی بگفت

که درخانه منشین چو فصل گل است
گلستان بهشت از گل و بلبل است

دگر جا به کنج شبستان مگیر
مکان جز به باغ و گلستان مگیر

که شاید نبینی دگر نوبهار
مجو یکدم از عمر خود اعتبار

غنیمت شمر عمر را یک نفس
به کاری برس تا بود دسترس

بسی روز و شب هفته وماه و سال
بیاید که باشد گل ما سفال

بیاید گل اندر گلستان بسی
که آثاری از ما نبیند کسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳ - در وصف مولای متقیان علی (ع)
گوهر بعدی:بخش ۵ - شگفتن گل در گلشن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.