۹۲ بار خوانده شده

بخش ۲۴ - جواب گل به تاک و شکایت از بلبل

به تاک این چنین گفت گل در جواب
که ای از تو غمگین دلان کامیاب

مرا خشمگین کرده بلبل چنین
چنین کرده بلبل مرا خشمگین

ندانی ز دستش دلم چون بود
ز دستش دل من پر از خون بود

ندیدم چو او درجهان بی ادب
ز رفتار وی ای عجب ای عجب

سخن های اوجمله چون و چراست
ز گفتار او بس تعجب مراست

بود جثه اش خورد وحرفش درشت
مرا حرف های درشتش بکشت

چو دیوانگان چون کند گفتگو
خود او می نداند چه می گوید او

عجب هرزه و یاوه گو گشته است
نگردد کس اینسان که او گشته است

من از دست اوتنگدل گشته ام
بسی ز آتشش مشتعل گشته ام

بهل تا رود در پی کار خود
کشد شرمساری ز کردار خود

کسی را ادب گر نکرد ام و اب
بهل تا کند روزگارش ادب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۳ - گفتگوی تاک با گل
گوهر بعدی:بخش ۲۵ - اظهار ارادت و اخلاص تاک به گل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.