هوش مصنوعی: متن روایتگر قحطی و خشکسالی شدید در شیراز است که منجر به نابودی باغ‌ها و مزارع شده و مردم را در فقر و ناامیدی فرو برده است. والی برای جمع‌آوری خراج فشار می‌آورد و مردم در تنگدستی و درماندگی به سر می‌برند. فقیری دل‌سوخته نزد والی می‌رود تا برای بهبود اوضاع چاره‌ای بیاندیشد، اما والی با بی‌تفاوتی پاسخ می‌دهد که کسی از او چیزی نمی‌خواهد.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عمیق اجتماعی و تاریخی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، توصیف شرایط سخت و ناامیدکننده قحطی و فشار حاکمان ممکن است برای گروه‌های سنی پایین سنگین باشد.

بخش ۲۵ - حکایت

چنان قحط سالی به شیراز شد
که روح از بدن ها به پرواز شد

ملخ کرد منزل به بستان و کشت
اثر از تر وخشک برجا نهشت

همه خلق برکنده دل ازحیات
شده شاه شطرنج وگردیده مات

از آن خلق بی حال ناخوش مزاج
طلب کرد مأمور والی خراج

چنان تنگ شد عرصه بر مردمان
که از زندگانی گذشته و جان

نمانداز برای کسی در دیار
نه پای فرار ونه جای قرار

یکی را به زنجیر بستند سخت
یکی را به بر جامه شد لخت لخت

فقیری دل آشفته چون زلف یار
بشد پیش والی به اصلاح کار

که ازحال این خلق خود آگهی
مفرما به احسانشان کوتهی

بفرمود والی چه احسان کنم
تمنا چه دارند کان سان کنم

بگفتش نخواهد کسی از تو چیز
توچیزی مخواه از کسی ای عزیز
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۴ - مناجات
گوهر بعدی:بخش ۲۶ - در شکایت از یکی از شاهزادگان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.