۹۷ بار خوانده شده

بخش ۲۶ - در شکایت از یکی از شاهزادگان

ز شهزاده دارم دلی پر ز درد
ندانی که بامن ز همت چه کرد

گمانم که او پور شاهنشه است
ز رسم بزرگی دلش آگه است

ندانستم او مرد سوداگر است
همی در پی اخذ سیم وزر است

ز شاهان اگر بهره ای داشتی
زر و سیم را خاک پنداشتی

به مدحش همی شعرها گفتمی
چه درها که در وصف او سفتمی

به انعام من آفرین هم نگفت
چه دروگهرها که دادم به مفت

سزاوار هر بیت من خانه ای است
که هر شعر من به ز دردانه ای است

ز بی مایگی در کجا کس خرد
به بازار کس در چرا پس برد

نه من شعر گفتم که گیرم زری
نرفتم پی زر گهی بر دری

از اوخواستم بهر خلقی علاج
که از ملک ویران نگیرد خراج

ملخ کشت مخلوق را جمله خورد
چه خواهد کس از آنکه جان داد و مرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۵ - حکایت
گوهر بعدی:بخش ۲۷ - فی التنبیه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.