هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عمیق خود درباره عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از این که خود را در دام مشکلات انداخته و از وضعیت ناخوشایند خود گریزان است، ابراز ناراحتی می‌کند. همچنین، از ترس بی‌وفا جلوه دادن خود به دلیل وفاداری زیاد و از این که معشوق او را بیگانه می‌داند، اظهار تأسف می‌کند. در نهایت، شاعر از حسرت و تشنگی برای رسیدن به آرامش و بقا سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند رنج عشق، حسرت، و تأمل در وضعیت شخصی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد یا نیاز به تفسیر داشته باشد.

غزل ۶

من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل
به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را

چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم
که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را

گر این وضع است می‌ترسم که با چندین وفاداری
شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را

چو از اظهار عشقم خویش را بیگانه می‌داری
نمی‌بایست کرد اول به این حرف آشنا خود را

ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گل
کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵
گوهر بعدی:غزل ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.