هوش مصنوعی:
این شعر از صابر اصفهانی، وضعیت نابسامان کشور و جامعه را به تصویر میکشد. شاعر از سکوت مردم در برابر بیعدالتیها و فساد حکومتی انتقاد میکند و اشاره میکند که حتی افراد پرهیزگار نیز در این روزگار به وطنفروشی روی آوردهاند.
رده سنی:
18+
محتوا شامل مفاهیم انتقادی و سیاسی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آگاهی اجتماعی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۸
چه شد که کشور ما وادی خموشان است؟
مگر که پنبه بگوش سخن نیوشان است؟
کسی که پرده ی ناموس خویش و خلق درید
بروی ننک خود اکنون ز پرده پوشانست
کسی که دیدمش از آب صاف در پرهیز
بکوی میکده اکنون ز درد نوشان است
دریغ و درد، که در روزگار ما (صابر)
ز مام ملک بدست وطن فروشان است
مگر که پنبه بگوش سخن نیوشان است؟
کسی که پرده ی ناموس خویش و خلق درید
بروی ننک خود اکنون ز پرده پوشانست
کسی که دیدمش از آب صاف در پرهیز
بکوی میکده اکنون ز درد نوشان است
دریغ و درد، که در روزگار ما (صابر)
ز مام ملک بدست وطن فروشان است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.