هوش مصنوعی:
شاعر در این اشعار از عشق و دلباختگی به معشوق سخن میگوید و از تاثیرات عمیق این عشق بر دل و جان خود مینویسد. او از زلف معشوق و تاثیر آن بر اهل دل یاد میکند و تاکید میکند که عشق او به معشوق از جانش نیز بیشتر است. در پایان، شاعر به صبر و درمان درد عشق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک ظرافتهای عاطفی و ادبی این متن نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.
شمارهٔ ۳۳
هر چه می گردد سر زلف تو لرزان بیشتر
میشود جمعیت دلها پریشان بیشتر
شب بیاد طره ات با دل کشاکش داشتم
زین کشاکش، دل پریشان شد، من از آن بیشتر
از دو زلفت تیره روزی شد نصیب اهل دل
صدمه ی کافر رسد بر اهل ایمان بیشتر
تا نگوئی بر رخت آئینه حیرانست و بس
من دلی دارم، بود ز آئینه حیران بیشتر
هیچ میدانی چرا جان را نثارت میکنم؟
تا یقین گردد تو را میخواهم از جان بیشتر
(صابر) از دامان جانان دست حاجت برمدار
درد کم گردد اگر کوشی به درمان بیشتر
میشود جمعیت دلها پریشان بیشتر
شب بیاد طره ات با دل کشاکش داشتم
زین کشاکش، دل پریشان شد، من از آن بیشتر
از دو زلفت تیره روزی شد نصیب اهل دل
صدمه ی کافر رسد بر اهل ایمان بیشتر
تا نگوئی بر رخت آئینه حیرانست و بس
من دلی دارم، بود ز آئینه حیران بیشتر
هیچ میدانی چرا جان را نثارت میکنم؟
تا یقین گردد تو را میخواهم از جان بیشتر
(صابر) از دامان جانان دست حاجت برمدار
درد کم گردد اگر کوشی به درمان بیشتر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.