۴۶۷ بار خوانده شده

غزل ۱۳

منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را
هر که باشد، دوست دارد دوستار خویش را

هر نگاهی از پی کاریست بر حال کسی
عشق می‌داند نکو آداب کار خویش را

غیر گو از من قیاس کار کن این عشق چیست
می‌کند بیچاره ضایع روزگار خویش را

صید ناوک خورده خواهد جست، ما خود بسملیم
ای شکار افکن بتاز از پی شکار خویش را

با تو اخلاصم دگر شد بسکه دیدم نقض عهد
من که در آتش نگردانم عیار خویش را

بادهٔ این شیشه بیش از ساغر اغیار نیست
بشکنیم از جای دیگر ما خمار خویش را

کار رفت از دست ،وحشی پای بستی کن ز صبر
این بنای طاقت نااستوار خویش را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۲
گوهر بعدی:غزل ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.