هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به ستایش معشوق و بیان درد عشق می‌پردد. شاعر از زلفان معشوق، لب خندانش، و جمال او سخن می‌گوید و از بی‌وفایی دنیا شکایت دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بی‌وفایی دنیا نیاز به درک عمیق‌تری از زندگی دارد.

شمارهٔ ۸

حلقه چون زد در دی زلفان رخ جانان را
مانا ز گلستان پر گل کرده به دامان را

ای کز اثر خنده دل پرور و جان بخشی
بر کشتهٔ خود بگشا باری لب خندان را

رویت گل و لب شکر، من خسته، تو جان پرور
ای گل شکر، ای دلبر، رحمی من بریان را

نازم خط خوشبویت، گرد لب دلجویت
ریحان که نمی روید جوی شکرستان را

آسوده خوش آن روزی لعل تو مزم زانسان
یک قطره نماند باقی آن چشمه ی حیوان را

بگرفت خط مشکین لعل لب شیرینت
مور از چه به کف دارد این مهر سلیمان را

گر کحل نظر خواهی تا عالم جان بینی
دریاب به جان ای دل! خاک در مستان را

دور دهنت گردم، ساقی به کرم جامی!
شاید که کنم بیرون از دل غم دوران را

خوش رفت نپرسید آن کاو عمر «وفایی» بود
آری که وفا نبود خود عمر شتابان را
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.