۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۳

گفتم به بت ساده: که ای ترک خجندی
ای هر خم زلف تو مرا بند و کمندی

شیرین تر از این قامت و بالا نشنیدم
چون گلبن نورسته نه پستی نه بلندی

با این لب شیرین چو در آیی به شکرخند
گویند: که شور شکری فتنه ی قندی

گفت: از لب شیرین من این بوالعجبی نیست
خاصه که بود بوسه گه بهجت افندی

گفتم: که بگو قیمت یک بوسه ازان گفت:
این نکته ندارد صفت چونی و چندی

جان بهر تو غم نیست ولی واهمه دارم
کین جان محقر ز «وفایی» نپسندی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.