۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳

ناظران رخت ای ماه مقیم حرمند
خادمان حرمت جمله ملایک خدمند

عَلَم حُسن بر افراز و برافروز جهان
تا بدانند که شیران همه شیر علمند

سایهٔ سرو قدت گر، به چمن باز افتد
سروهای چمن از بار خجالت بچمند

زاهدا، در گذر از جنّت و فردوس و نعیم
که جز او هرچه به خاطر گذرانی صنمند

پیرو پیر مغان شو که نقوش قدمش
دیده گر، باز نمایی همه چون جام جمند

گر، به جامی بنوازند، مرا باده کشان
عجبی نیست که این طایفه اهل کرمند

ای «وفایی» به سر کوی وفا باش مقیم
تا زانفاس مسیحا، به وجودت بدمند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.