هوش مصنوعی: این متن شعری است که در مدح و ستایش شخصی به نام سعدالدوله سروده شده است. در آن از فضایل، قدرت و اقبال او سخن به میان آمده و همچنین به دشمنان و حاسدان او اشاره شده است. شاعر از زبان ناصح و حاسد سخن می‌گوید و برتری سعدالدوله را در مقابل آن‌ها نشان می‌دهد. در بخش‌هایی نیز به توصیف زیبایی و هنر پرداخته شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم پیچیده و استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها نیاز به دانش ادبی و بلوغ فکری دارد. همچنین ممکن است برخی از اشارات تاریخی یا فرهنگی برای خوانندگان جوان نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۸۳ - در مدح سعدالدوله

سعد دولت را بسعدالدوله بازآمد نیاز
هردو بهر بندگی در پیش استادند باز

هست با وی نیک ساز ایام از روی خرد
تا که خواهد بود چون با وی نباشد نیک ساز

باز چون رأی رفیع و همت سعد دول
رایت اقبال سعدالملکیان شد سرفراز

هم کنون باشد که گردن بردگان از امر او
پیش درگاه تو آرند از بن دندان غاز

بی نیازان جهانرا باز بینی پیش او
بسته و بگشاده بند خدمت و دست نیاز

نیکخواه او اگر چون زر شود اقبال او
دارد آن قوت که آن زر را ببرد زیر گاز

بدسگال دولت او گر ز روی و آهن است
هست پیش او چو زآتش موم و روغن درگداز

گر بود بر تخت پنجه پایه جای حاسدش
باشد او را تحت پنجه پایه چاه شصت باز

حاش لله گر بود در چاه جای ناصحش
شصت بازی چاه دارد تخت پنجه پایه باز

دایه وار اعدای او را چرخ چندان شیر داد
تا چو پستان گر شود آنگه کندشان شیر باز

وقت آن آمد که اعدا را بکوبد سر چو سیر
تا یکایک آگهی یابند از نرخ پیاز

حاسد او گفت کاید هر فرازیرا نشیب
ناصح او گفت کاید هر نشیبی را فراز

از پس عمر درازی کاندر آن پیمان بدند
ناصحش را شد زبان و دست بر حاسد دراز

گفت کای بدخواه سعدالدوله میبینی که گشت
گفت من جد و حقیقت گفت تو هزل و مجاز

آستان سعد دولت را ز عالم قبله کن
تا در اقبال سعدالدوله آید بر تو باز

خاک پای سعد دولت توتیای چشم کن
تا شوی بر چشم در او بیدریغ و پاکباز

ای خداوندی که بر صدر خداوندان جاه
بدر صدری تکیه کرده بر سریر عز و ناز

تا بباشی بدر صدر سروران دهر باش
در سر کلک تو کار دهر را منع و جواز

دوستان و دشمنانرا آب و آتش فعل باش
بدسگالانرا بسوز و نیکخواهانرا بساز

تا پدید آید بناگوش بتانرا خط سبز
همچو بر دیبای از مشک تاتاری طراز

گاه با زیبا رخان و گاه با مشگین خطان
جام می نوش از بتان چین و تاتار و طراز

تا بگیرد باز بازان کش خرامیدن ز کبک
تا بیاموزد خرامان کبک بازیدن ز باز

دست در زلف چو چنگ یار یار کبک زن
وز شکار بوسه چون بازان بسوی کبک یاز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲ - در مدح ابراهیم رکن الدین حبیب
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴ - در مدح وجیه الدین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.