هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و تغزلی، با استفاده از نمادهای سرو و نی، به بیان احساسات شاعر نسبت به معشوق میپردازد. شاعر از غم فراق، زیبایی معشوق، و آرزوهای خود سخن میگوید و از عناصر طبیعت مانند سرو و نی برای توصیف حالات عاطفی خود استفاده میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای ادبی نیاز به درک ادبی نسبتاً بالایی دارد.
شمارهٔ ۱۸۸ - در مدح دهقان اجل عمیدالدین
سرو سیمین من ای من ز غمت زرین پی
دل من با تو چرا چون دل تو با من نی
آن سرافرازی چون سرو تو با من تا چند
وین چونی بی تو تهی دل بدن من تا کی
چون نی تافته ام پی سپر ای آخته سرو
بر دل باخته ام چند نهی تافته نی
گر بنی نقش کنم شکل تو بر تخته سرو
تخت کی گردد آن تخته و آن شکل تو کی
تا درآئی چو یکی سرو بمیدان نشاط
در یکی جام چونی برده سبک ریخته می
تا به بینم ترا وز توبه نی نقش کنم
سرو بالای سلیمی و نکو روئی می
نی گویا بلب آری و چو بلبل بدمی
تا بگویم ز سهی سرو تو نی ناطق حی
سرو چه کز لب او گویا گردد نی خشک
کس نشانی ندهد جز تو بصد برزن و جی
سرو بسیار به از نی بهمه جای ولیک
هست یک نی که به از سرو کدامست آن نی
نی دهقان عمید است که صد میدان سرو
آید از ریشه برون و برهش گردد پی
سرو بستان سخا کز نی ککلش بعطا
نامه جود و سخا طی شد بر حاتم طی
سرو آزاده باغ نسب و فرخزاد
که نیش فرخ پیکی است ز سر ساخته پی
آنکه در سرو و نی از سبزی و زردی است بود
از کفش جود و سخا رسته چون خون در رگ و پی
آنکه چون سرو زره دارو چو نی تیغ زنند
حشم داد یک عا . . . بر دشمن وی
صورت شیرین اش نقش کند بر تن سرو
از دل تیره دواتی چو دل این اوی
سرو اگر یابد آب از نی شیرین خط او
بدل کندر زاید شکر از سرو چو نی
سر نی سبز شود در مه دی چون سر سرو
گر ز سرسبزی او یاد کند نی در دی
نی او سیر چو بر سرو روانش دل
بوستان هنر آراید چون صاحب ری
حاسد جاهش اگر تازه چو سرو است بآب
زود گردد چونی از نار هبا و لاشیئی
از سر نی که میان بسته فراش و بست
سرو اگر بوسه دهد گردد آزاد زعی
طبع من رود نی است آب ده از مدحت تو
وندرین شعر نی و سرو خورند آب از وی
تا ببستان و نیستان گذرد بر نی و سرو
نور خورشید بر آنجمله که تاریکی حی
رخ اعداش چو نی باد و سرش باد چو سرو
سال عمرش بعدد باد فزون از الفی
ناصحش باد سرافراز چو در بستان سرو
حاسدش پای فرو گل شده چون نی دردی
دل من با تو چرا چون دل تو با من نی
آن سرافرازی چون سرو تو با من تا چند
وین چونی بی تو تهی دل بدن من تا کی
چون نی تافته ام پی سپر ای آخته سرو
بر دل باخته ام چند نهی تافته نی
گر بنی نقش کنم شکل تو بر تخته سرو
تخت کی گردد آن تخته و آن شکل تو کی
تا درآئی چو یکی سرو بمیدان نشاط
در یکی جام چونی برده سبک ریخته می
تا به بینم ترا وز توبه نی نقش کنم
سرو بالای سلیمی و نکو روئی می
نی گویا بلب آری و چو بلبل بدمی
تا بگویم ز سهی سرو تو نی ناطق حی
سرو چه کز لب او گویا گردد نی خشک
کس نشانی ندهد جز تو بصد برزن و جی
سرو بسیار به از نی بهمه جای ولیک
هست یک نی که به از سرو کدامست آن نی
نی دهقان عمید است که صد میدان سرو
آید از ریشه برون و برهش گردد پی
سرو بستان سخا کز نی ککلش بعطا
نامه جود و سخا طی شد بر حاتم طی
سرو آزاده باغ نسب و فرخزاد
که نیش فرخ پیکی است ز سر ساخته پی
آنکه در سرو و نی از سبزی و زردی است بود
از کفش جود و سخا رسته چون خون در رگ و پی
آنکه چون سرو زره دارو چو نی تیغ زنند
حشم داد یک عا . . . بر دشمن وی
صورت شیرین اش نقش کند بر تن سرو
از دل تیره دواتی چو دل این اوی
سرو اگر یابد آب از نی شیرین خط او
بدل کندر زاید شکر از سرو چو نی
سر نی سبز شود در مه دی چون سر سرو
گر ز سرسبزی او یاد کند نی در دی
نی او سیر چو بر سرو روانش دل
بوستان هنر آراید چون صاحب ری
حاسد جاهش اگر تازه چو سرو است بآب
زود گردد چونی از نار هبا و لاشیئی
از سر نی که میان بسته فراش و بست
سرو اگر بوسه دهد گردد آزاد زعی
طبع من رود نی است آب ده از مدحت تو
وندرین شعر نی و سرو خورند آب از وی
تا ببستان و نیستان گذرد بر نی و سرو
نور خورشید بر آنجمله که تاریکی حی
رخ اعداش چو نی باد و سرش باد چو سرو
سال عمرش بعدد باد فزون از الفی
ناصحش باد سرافراز چو در بستان سرو
حاسدش پای فرو گل شده چون نی دردی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷ - در مدح وزیر گوید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹ - در مدح سری بن السری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.