۱۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲ - خط نگار من

خط نگار ترک من چون طوق قمری بر قمر
یا چون قطار مور بر گرد قمر بسته کمر

وان زلف پرچین و شکن خمیده چون پشت شمن
بر روی آن سرو چمن ژولیده مو افروز بر

خط بدیع آیین او، وان زلف مشک آگین او
بر دوزخ رنگین او، دل را برید از یکدگر

یکروز با او ناگهی، کردم به راهی همرهی
می رفت آن سرو سهی، پیش من و من بر اثر

می دیدم آن بالای او، وان رفتن زیبای او
وز مهر خاک پای او، هزمان برافشاندم به سر

ناگاه صبر از من بکاست در جان و دل افتاد خواست
شهری برین محضر گواست این را ندارم مختصر

در دامنش آویختم صد گونه رنگ آمیختم
وز دیده گوهر ریختم در پیش آن روشن گهر

پس گفتم ای زیبا نگار! از داغ عشقت زینهار
از کرم و تیمار تو کار انده کنم داری خبر

من فتنه ام بر چهر تو بر چهر همچون مهر تو
دل داده ام از بهر تو، یک ره به جانم باز خر

آویختم بر موی او بوسی زدم بر روی او
وز چهره ی نیکوی او، از بوسه گشتم کامور
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - لذت عشق
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - لعبت نخجیری چشم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.