۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰ - سوزنیم

سوزنیم، مرد باندازه . . . ر
تازه دل و غاز رخ و یازه . . . ر

راست باندازه . . . ر منست
هر که بود خورده بی اندازه . . . ر

بهر سپداری هر گنده ای
دارم یک تیر چو اندازه . . . ر

تازه مسافر چو درآید ز راه
راست کنم تا در دروازه . . . ر

بر سر هر کوی جوانمرد وار
نفل برون آرم و پر وازه . . . ر

چون ز سر کوی نگارم رسد
پیش برون آرمش از گازه . . . ر

آش نهم حلق فرودینش را
بر عوض قلیه دو پیسازه . . . ر

پیش کشم جلت سرینش همی
نعل زره بندم و شیرازه . . . ر

وز پی آرایش رخهای . . . نش
آب سپیده زنم از غازه . . . ر

تا بر من باشد هر ساعتی
میدهمش تازه بر تازه . . . ر

در زدم آوازه دعوت بشهر
بر اثر دعوت و آوازه . . . ر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹ - آنشب که مرا بود می وصل بکف بر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱ - سوزنیم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.