۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵ - صنما تا به کف عشوه عشق تو دریم

ای سنایی تو کجایی که به خون تو دریم
تا به نیمور هجا نفحه شعرت بدریم

هرکجا شعر تو یابیم نقیصه بکنیم
ور ترا نیز بیابیم، به . . . ن در ببریم

اندبار از تو و دیوانه عطیه کل و کور
کلتر و کورتر و غرتر و دیوانه‌تریم

تحفه تست و عطای تو عطیه کل و کور
ما همه ساله و را کاج بیاد تو خوریم

گردن دول تو از سیلی چون دیم کنیم
تو مپندار ازین کار که که ما کفشگریم

تو مپندار که تا او بر ما باشد، ما
روی زی هجو تو آریم و ازو در گذریم

هر زمان شعر تو آرد بر ما این کل کور
نعره بردارد و گوئیم نه گنگیم و کریم

سرما خورد یکی گنده سر از بهر خدای
تو چه دانی که چه در گند سر و درد سریم

شعرهای تو بخوانیم و بر او سخره کنیم
ور کند سخره ما، سخره او را نخریم

چند گوئی که سخنهای سنائی نخرند
نخریم و نخریم و نخریم و نخریم

ای سنائی ز من و کور عطیه خیری
جستجو می نکنی، دانی تا بر چه دریم

چند گوئی که سنائی و سنائی و ثنا
نه سنائی زر سر خست و نه ما از گز ریم

ای سنائی بجز این هست که تو با هنری
ای سنائی بجز این هست که ما بی هنریم

هنر اینست که تو می بهلی، ما نهلیم
بپس پشت، که تو می بغری، ما بغریم

دوست و یار تو اینکور عطیه است درست
بشکند آرزوی تو چو بدو در نگریم

این جوابست مر آن را که سنایی گوید
صنما تا به کف عشوه عشق تو دریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴ - هرچند که از عشق تو در کوی ملامیم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶ - جلال الدین کیست؟
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.