۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳

ای رسیده شبی بگازه من
تازه بوده بروی تازه من

نرم گشته بلوس و لابه من
گرم گشته بآفر ازه من

لعل کرده رخ مزعفر خویش
بمی همچو آب غازه من

نیم مستک فتاده و خورده
بی خیو این خدنگ یازه من

از دبر کرده تا بجای درای
در تو این گردن جمازه من

شکمت همچو مشک گردان پر
گشت از دوغ پشت مازه من

چوتو، بسیار تا ز تیز فروش
دیده پرواره حوازه من

کس از آنجمله شادمانه نگشت
بتب گرم و خامبازه من

همگنان عمر من خوهند و تو . . . ل
گور من خواهی و جنازه من

بزیم کوری ترا چندان
که دگر ره رهی بگازه من

حلق زیرینت باز چرب کند
قلبه خشک دو پیازه من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲ - کودکان تنگ قبا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴ - تا سر من همی بود بر دوش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.