۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸ - من رمه بانم

از خرتر تا جرس گشاده زبانم
ناصر مغ را بتاج خرقان بانم

تاج و مرا با دو خر مباشرت افتاد
وی بغم این و من بحسرت آنم

تاج بمن گفت من مفلسف عصرم
بر رمه گوسفند عقل شبانم

گرگ گیاخوار و گوسفند دریده
در رمه من بوند و من رمه بانم

عاجز کار منند لاله و زیرک
هیچ ندانند از اینکه هیچ ندانم

با همه فرزانگی و عقل مغ اندیش
بر خر مغ عاجزم که پیر و جوانم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷ - نجم دین
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹ - میزبانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.