هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق یار خود سخن می‌گوید و از گریه و اندوه خود می‌نالد. او به دنبال وصال معشوق است و از دلایل و براهین فلسفی و عرفانی بیزار است. شاعر به عشق زمینی و وصال مادی معتقد است و از مفاهیم انتزاعی دوری می‌کند. او در نهایت از فیّاض (بخشنده) می‌خواهد تا موانع را بردارد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی نیاز به درک عمیق‌تری از ادبیات فارسی دارد.

شمارهٔ ۴۱

نمود از پرده رخ یارم نمی‌خواهم دلایل را
بیا از پیش من ای گریه بردار این رسایل را

از آن کنج لب شیرین غریبی بوسه می‌خواهد
چه می‌گویی جوابش؟ منع نتوان کرد سایل را

به من از علم اشراقی و مشّایی چه می‌گویی؟
که صد ره شسته‌ام چون مشق طفلان این رسایل را

مسخّن دان دل تنگم مجسطی را نمی‌دانم
به بطلمیوس بگذار این مُمثل را و مایل را

حدیث وصل و حرف کیمیا یارب که پیدا کرد؟
که قولی در میان هست و نمی‌دانیم قایل را

شفادانان لعل یار فارغ از اشاراتند
نمی‌‌خوانند هرگز دفتر عرض فضایل را

میان ما و جانان حایلی خود نیست جز هستی
بیا فیّاض تا از پیش برداریم حایل را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.