۳۴۸ بار خوانده شده

غزل ۹۶

شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست
اگر غلط نکنم از منش ملالی هست

ز رشک قرب من ای مدعی خلاص شدی
ترا نوید که بر خاطرش خیالی هست

به رخصت تو که رفتیم و درد سر بردیم
ترا ملالی و مارا هم انفعالی هست

به بوستان تو گر مرغ ما نمی‌گنجد
گرش ز بال درستی شکسته بالی هست

تو بد مزاج چه بی اعتدال و بد خویی
طبیعتی و مزاجی و اعتدالی هست

سفارش دل خود با تو این زمان گفتم
ز گریه روز وداع توام مجالی هست

چو قصد رفتن آن کوی کرد وحشی گفت
که فکر باطل و اندیشهٔ محالی هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۹۵
گوهر بعدی:غزل ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.