هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات خود درباره جدایی و ناراحتی‌های عاطفی سخن می‌گوید. او از بی‌اعتنایی معشوق و ناراحتی‌های ناشی از آن شکایت می‌کند و به تلخی‌های عشق و دوری اشاره می‌کند. همچنین، شاعر از بی‌عدالتی و بدخلقی معشوق انتقاد کرده و در نهایت به فکر رفتن از آن مکان و رهایی از این اندوه می‌افتد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل ۹۶

شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست
اگر غلط نکنم از منش ملالی هست

ز رشک قرب من ای مدعی خلاص شدی
ترا نوید که بر خاطرش خیالی هست

به رخصت تو که رفتیم و درد سر بردیم
ترا ملالی و مارا هم انفعالی هست

به بوستان تو گر مرغ ما نمی‌گنجد
گرش ز بال درستی شکسته بالی هست

تو بد مزاج چه بی اعتدال و بد خویی
طبیعتی و مزاجی و اعتدالی هست

سفارش دل خود با تو این زمان گفتم
ز گریه روز وداع توام مجالی هست

چو قصد رفتن آن کوی کرد وحشی گفت
که فکر باطل و اندیشهٔ محالی هست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۹۵
گوهر بعدی:غزل ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.