۳۸۲ بار خوانده شده

غزل ۹۸

اسیر جلوهٔ هر حسن عشقبازی هست
میان هر دو حقیقت نیاز و نازی هست

ز هر دری که نهد حسن پای ناز برون
بر آستانهٔ آن در سر نیازی هست

اگر مکلف عشقی سر نیاز بنه
که هر که هست به کیش خودش نمازی هست

چو نیک درنگری عشق ما مجازی نیست
حقیقتی پس هر پردهٔ مجازی هست

میان عاشق و معشوق کی دویی گنجد
برو برو که تو پنداری امتیازی هست

وداع خویش کن اول اگر رفیق منی
که این رهیست خطرناک و ترکتازی هست

نه احتراز از آن جانب است همواره
گهی ز جانب وحشی هم احترازی هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۹۷
گوهر بعدی:غزل ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.