هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از عشق به عنوان بلایی یاد می‌کند که باعث رنج و درد شده است. او به داستان‌های مختلفی مانند یعقوب و پسرش اشاره می‌کند و از غم و اندوهی که زمانه بر افراد وارد می‌کند، سخن می‌گوید. همچنین، شاعر از طبیعت و حیوانات به عنوان نمادهایی برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و داستان‌های تاریخی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آگاهی ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

غزل ۹۹

از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش داشت
آن ناز نگه دزد که پاس نظرش داشت

فریاد که هر طایر فرخنده که دیدم
صیاد ز مرغان دگر بسته ترش داشت

بلبل گله می‌کرد ز گل دوش به سد رنگ
گل بود که هر دم به زبان دگرش داشت

این عشق بلائیست، شنیدی که چها دید
یعقوب که دل در کف مهر پسرش داشت

بر هر که شنیدم که غضب کرد زمانه
دیدم که به زندان تو بیداد گرش داشت

این طی مکان بین که ز هر جا که برون تاخت
وحشی نگران بود و سر رهگذرش داشت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۹۸
گوهر بعدی:غزل ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.