هوش مصنوعی:
این متن شعری است که درد و رنج عشق نافرجام را بیان میکند. شاعر از بیفایده بودن تلاشها برای بهبود درد عشق و نبودن بهبودی برای این درد سخن میگوید. همچنین، از خاطرات گذشته و رفتارهای بیرحم معشوق و تأثیرات عمیق عشق بر روح و جسم خود میگوید.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری برای درک کامل دارند.
غزل ۱۰۰
از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت
هر که شد بیمار درد عشق بهبودی نداشت
بود روزی آن عنایتها که باما مینمود
خوش نمودی داشت اما آنچنان بودی نداشت
دوش کامد با رقیبان مست و خنجر میکشید
غیر قصد کشتن ما هیچ مقصودی نداشت
عشق غالب گشت اگر در بزم او آهی زدم
کی فروزان گشت جایی کاشتی دودی نداشت
جای خود در بزم خوبان شمعسان چون گرم کرد
آنکه اشک گرم و آه آتش آلودی نداشت
داشت سودای رخش وحشی به سر، در هر نفس
لیک از آن سودا چه حاصل یکدمش سودی نداشت
وحشی از درد محبت لذتی چندان نیافت
هر که جسمی ریش و جان درد فرسودی نداشت
هر که شد بیمار درد عشق بهبودی نداشت
بود روزی آن عنایتها که باما مینمود
خوش نمودی داشت اما آنچنان بودی نداشت
دوش کامد با رقیبان مست و خنجر میکشید
غیر قصد کشتن ما هیچ مقصودی نداشت
عشق غالب گشت اگر در بزم او آهی زدم
کی فروزان گشت جایی کاشتی دودی نداشت
جای خود در بزم خوبان شمعسان چون گرم کرد
آنکه اشک گرم و آه آتش آلودی نداشت
داشت سودای رخش وحشی به سر، در هر نفس
لیک از آن سودا چه حاصل یکدمش سودی نداشت
وحشی از درد محبت لذتی چندان نیافت
هر که جسمی ریش و جان درد فرسودی نداشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۹۹
گوهر بعدی:غزل ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.