هوش مصنوعی: شاعر در این متن از حال نابسامان خود می‌گوید و از ساقی می‌خواهد تا شراب بنوشد تا از درد و رنج رهایی یابد. او از عشق و شوق سخن می‌گوید و از انتظار و امید می‌نالد. متن پر از تصاویر شاعرانه مانند موج، آتش، آب، گل و شراب است.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به مصرف شراب ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۰۱

چو موج بر سر آبیم و حال سخت خرابست
خوشا امید جگر تشنه‌ای که محو سرابست

بگو به ساقی گلرخ که خون شیشه بگیرد
که از حرارت می در میان آتش و آبست

اگر تو رخ بگشایی دلم چو گل بگشاید
بیا که رشتة کارم گره به بند نقابست

حدیث شوق ترا خامه سرسری ننویسد
که رقعه‌ؤاری ازین مایة هزار کتابست

درآ به میکده فیّاض انتظار چه داری
که دیده پُرنم اشک است و جام پُر ز شرابست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.