هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از رازهای نهفته در دل و جام شراب سخن میگوید. او از داغ دل، بیقراری در فراق یار، و ناتوانی در پنهان کردن احساساتش مینویسد. همچنین، از تأثیر دیدار معشوق و اشکهایش بر زندگی خود یاد میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند شراب و رازهای درونی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۴۴
بیروی تو تا چشم صراحی نگرانست
در شیشة ما باده یکی راز نهانست
چون جامة صبرم نشود پاره! که امشب
در پرتو دیدار تو مهتاب کتانست
ممتاز بود داغ دل از داغ سراپا
این لاله درین باغ گل دست نشانست
از رنگ تنک ظرف توان یافت ضمیرش
ناگفته به کس راز دل شیشه عیانست
فیّاض ازین ورطه به ساحل نتوان رفت
کز اشک تو هر جا که کناریست میانست
در شیشة ما باده یکی راز نهانست
چون جامة صبرم نشود پاره! که امشب
در پرتو دیدار تو مهتاب کتانست
ممتاز بود داغ دل از داغ سراپا
این لاله درین باغ گل دست نشانست
از رنگ تنک ظرف توان یافت ضمیرش
ناگفته به کس راز دل شیشه عیانست
فیّاض ازین ورطه به ساحل نتوان رفت
کز اشک تو هر جا که کناریست میانست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.