هوش مصنوعی: این شعر از مولانا یا عارفی دیگر، بیانگر بی‌فایده بودن اندیشه‌های بیهوده و تأکید بر پایدار بودن عشق و سودای معشوق در جان آدمی است. همچنین اشاره می‌کند که در راه رسیدن به مقصود، تلاش‌ها تا مرحله یأس پیش می‌رود و هیچ‌کس از این مرحله فراتر نرفته است. شاعر از نیش‌های عشق سخن می‌گوید که هنوز از کام جگرش بیرون نرفته‌اند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است نیاز به تجربه و دانش بیشتری برای فهم کامل داشته باشد.

شمارهٔ ۱۵۹

سودای تو از جان وفاکیش نرفتست
داغت ز دل بیهده‌اندیش نرفتست

سیلاب فنا گر برد اسباب دو عالم
چیزی به در از کیسة درویش نرفتست

زاهد نکند ترک جگرکاوی مستان
حق برطرف اوست که از خویش نرفتست

سعی همه تا منزل یأس است درین راه
زین مرحله یک گام کسی پیش نرفتست

فیّاض مزن نیش دگر بس که هنوزم
از کام جگر لذّت آن نیش نرفتست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.