هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا بیانگر عشق عمیق و وابستگی به معشوق است. شاعر در ابیات مختلف به این موضوع اشاره می‌کند که همه چیز در جهان بازتابی از معشوق است و هیچ چیز بدون او معنا ندارد. همچنین، او از درد فراق و نیاز به درمان سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق واقعی با شهرت و نمایش همراه نیست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۸۲

ذرّه‌ای نیست که آیینة دیدار تو نیست
خبر از خویش ندارد که خبردار تو نیست

گرچه نزدیک‌تر از جان منی بر لب لیک
وعده‌ای دورتر از وعدة دیدار تو نیست

درد دیرینة خود را ز که درمان طلبم
که طبیبی نشناسیم که بیمار تو نیست

طوطیان با که دگر نرد هوس می‌بازند
شکری نیست که خود طوطی گفتار تو نیست

پا‌بندی تو سرمایة آزادی‌هاست
سرو آزاد نباشد که گرفتار تو نیست

عشق آن نیست که خود را به میان بیند کس
هان به منصور بگویید که این کار تو نیست

تو نکونامی و عشق آفت شهرت فیّاض
جای این دستة گل گوشة دستار تو نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.