هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از درد دل عاشقی میگوید که در فراق معشوق خود رنج میکشد. شاعر از نرمی بالش و گرمی بستری میگوید که به تیر و شمشیر معشوق تشبیه شدهاند. او از عشقی سخن میگوید که حتی در ناکامی هم شیرین است و از صبح میخواهد که دیرتر بدمد تا شب به پایان نرسد. شاعر همچنین از بیقراری خود و نیاز به همدمی میگوید که دست در گردن او کند. در نهایت، او از عقل ناقص خود میگوید که جای تدبیر ندارد و عشق بیتدبیری او را رواج داده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانهای است که ممکن است برای نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تشبیهات و استعارات به کار رفته در شعر ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی عاطفی داشته باشد.
شمارهٔ ۱۸۳
بستر گرمی تنم را همچو شمشیر تو نیست
بالش نرمی دلم را چون پر تیر تو نیست
عشق میداند که عاشق را به ناکامی خوش است
ورنه در کام دل ما هیچ تقصیر تو نیست
ماه من امشب قرار شبنشینی داده است
خواب کن ای صبح یک دم، وقت شبگیر تو نیست
همدمی کو دست در گردن کند دیوانه را
در فرامشخانة غم غیر زنجیر تو نیست
عشق بیتدبیری ما را رواجی داده است
دم مزن ای عقلِ ناقص جای تدبیر تو نیست
حسن شیرین خود تجلّی میکند در بیستون
تیشه بشکن کوهکن، حاجت به تصویر تو نیست
در ادای درد دل فیّاض زحمت میکشی
گوشة ابروی او محتاج تقریر تو نیست
بالش نرمی دلم را چون پر تیر تو نیست
عشق میداند که عاشق را به ناکامی خوش است
ورنه در کام دل ما هیچ تقصیر تو نیست
ماه من امشب قرار شبنشینی داده است
خواب کن ای صبح یک دم، وقت شبگیر تو نیست
همدمی کو دست در گردن کند دیوانه را
در فرامشخانة غم غیر زنجیر تو نیست
عشق بیتدبیری ما را رواجی داده است
دم مزن ای عقلِ ناقص جای تدبیر تو نیست
حسن شیرین خود تجلّی میکند در بیستون
تیشه بشکن کوهکن، حاجت به تصویر تو نیست
در ادای درد دل فیّاض زحمت میکشی
گوشة ابروی او محتاج تقریر تو نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.