هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های بی‌پایان خود می‌گوید و بیان می‌کند که نیازی به تسلی و مرهم ندارد، چرا که زخم‌هایش التیام نمی‌یابند. او از بخت بلند و توفان‌های زندگی سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که اشک‌هایش همچون سیل جاری است. شاعر احساس می‌کند که حتی طبیعت و فلک نیز دردی بر دردهایش افزوده‌اند و نیازی به همدردی دیگران ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۲۳

درد مرا به عیسی مریم چه احتیاج
ناسوز گشت زخم، به مرهم چه احتیاج

اسباب تیره‌روزی من کم نمی‌شود
بختم بلند باد، به ماتم چه احتیاج

توفان نمی به دامن مژگان من نداد
دریای را به قطرة شبنم چه احتیاج

زخم دلم نمک‌چش الماس کرده است
هر دم نمک‌فشانی مرهم چه احتیاج

داغ مرا که نیش ز بیگانه می‌خورد
هر لحظه زخم کاویِ محرم چه احتیاج

کم کرده‌ای وظیفة درد من ای فلک
بیش ار نمی‌کنی غم دل، کم چه احتیاج

فیّاض شبنم مژه کشت مرا بس است
این سیل‌های اشک دمادم چه احتیاج
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.