هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم و اندوه عمیق و عشق ناکام سخن می‌گوید. شاعر با اشاره به شخصیت‌های افسانه‌ای مانند فرهاد و مجنون، از درد دل و تنگ‌نظری جهان نسبت به عشق خود می‌نالد. او احساس می‌کند که غم‌هایش حتی بر طبیعت و آسمان نیز تأثیر گذاشته و فضای زندگی را بر او تنگ کرده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که جستجوی آسایش بی‌فایده است وقتی دل آرامش ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای مانند عشق ناکام، اندوه وجودی و ناامیدی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اشارات ادبی و اساطیری (مانند فرهاد و مجنون) برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۲۸۷

کثرت غم در دلم بر یاد او جا تنگ کرد
کار بر خود تنگ کرد آن کو دل ما تنگ کرد

هم زما فرهاد درر شکست و هم مجنون به تاب
نالة ما بر عزیزان کوه و صحرا تنگ کرد

با شکوه دل فلک گنجایش جولان نیافت
آخر این یک قطره، جا بر هفت دریا تنگ کرد

گر به قدر درد دل در ناله پیچم خویش را
می‌توانم آسمان را بر مسیحا تنگ کرد

از گزند نشتر غم پهلوی آسایشم
جا به روی بسترم بر نقش دیبا تنگ کرد

عاقبت با زاهدم ذوق مدارا صلح داد
وسعت مشرب دگر خوش کار بر ما تنگ کرد

فکر آسایش غلط باشد چو دل بر جای نیست
بیدلی فیّاض بر من عیش دنیا تنگ کرد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.