هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و از پریشانی دل‌ها و ویرانی‌های ناشی از عشق. شاعر از نقش‌بندان و طرح‌های زیبایی که بر جانان ریخته شده سخن می‌گوید و از تشنگی عاشقان و بی‌قراری آن‌ها. همچنین، اشاراتی به مفاهیم ایمان و کفر در عشق دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۴۹

نقشبندانی که طرح روی جانان ریختند
طرح دل‌ها را چو زلف او پریشان ریختند

شهسوار عشق در معموره منزل کی کند!
طرح این ویرانه را دانسته ویران ریختند

گلرخان بهر زکات گل‌فشانی‌های عشق
تا به لب آورده صد بار آب حیوان ریختند

تشنگان لعل او با آنکه ساقی خضر بود
بود خالی عرصه و چابک‌سواران ریختند

ملک صبرم پایمال ترکتاز غمزه شد
در حقیقت گویی این بگداختند، آن ریختند

بی‌خرابی نقش آبادی مزن کاشفتگان
گرد کفر انگیختند و رنگ ایمان ریختند

زلف سنبل، چهره گل، ساعد سمن، شمشاد قد
وه که طرح این گلستان خوش بسامان ریختند

تا کمر نظاره را در بحر سیمابست جای
بیقراری بس که بر خاک درش جان ریختند

در دیار عشق آسایش نه دین دارد نه کفر
خاک این غم بر سر گبر و مسلمان ریختند

از شراب خوشدلی در ساغر فیّاض ما
جرعه‌واری ریختند اما پشیمان ریختند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.