هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، غزلی عاشقانه و فلسفی است که در آن شاعر از ناکامی‌های عشقی و تقدیر تلخ خود سخن می‌گوید. او از خنده‌های ناخواسته‌ای می‌گوید که بر رنج‌هایش می‌خندند و از تبسمی که هرگز به لبش ننشسته است. همچنین، اشاره‌ای به زاهد و توبه‌اش از می دارد که در فصل گل، دوباره به سمت می گرایش پیدا می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناکامی و تقدیر نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۶۸

چه حدِّ غنچه که در پیش یار خنده کند
گل تبسّم او بر بهار خنده کند

به فصل گل ز میم توبه می‌دهد زاهد
کجاست شیشه که بی‌اختیار خنده کند

به روی من گل بختی نکرد خنده ولی
به تیره‌بختی من روزگار خنده کند

لب تبسّم برقی ندیده‌ام افسوس
نشد که خرمن ما یک شرار خنده کند

ملال می‌چکد از زهر خنده‌ام فیّاض
کجاست گریه که بر من هزار خنده کند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.