هوش مصنوعی: این متن شعری است که از تنگ‌نظری و محدودیت‌های جهان و زندگی سخن می‌گوید. شاعر از ناامیدی، غم، تنهایی، و فشارهای روحی می‌نویسد و اشاره می‌کند که حتی طبیعت و جهان نیز گاهی برای انسان‌های آزاده و امیدوار تنگ می‌شود. همچنین، او به فقر، عزت، و ناملایمات زندگی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه‌ی آن نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارد.

شمارهٔ ۳۹۲

شب ز نازت بزم دل بر بیقراران تنگ بود
عرصة امیّد بر امیّدواران تنگ بود

داغ غم در سینة من کامِ بالیدن گرفت
ورنه جا این لاله را در کوهساران تنگ بود

بسکه پر بود از نوای نالة من صحن باغ
کوچة منقار بر صوت هزاران تنگ بود

گریة من کوه را هم با زمین هموار کرد
دامن صحرا برای آب باران تنگ بود

شد خزان و غنچة دل همچنان نشکفته ماند
بسکه عالم بی‌توام در نوبهاران تنگ بود

خلعت عزّت بدل کردیم با تشریف فقر
این قبا بر قامت بی‌اعتباران تنگ بود

با وجود آنکه جا در مجلسی کم داشتیم
مدّتی از پهلوی ما جای یاران تنگ بود

در فضای گیتی از آزاده‌مردان کس نماند
عرصة گردون برین چابک‌سواران تنگ بود

تیرباران بلا دادش دل فیاض داد
ورنه دنیا از پی این تیرباران تنگ بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.