هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به بیان احساسات شاعر نسبت به معشوق می‌پردازد. شاعر در هر چیزی نشانه‌ای از معشوق می‌بیند و تمام وجودش را به او پیوند می‌زند. او از زیبایی‌ها، رنج‌ها و حتی فتنه‌های عشق سخن می‌گوید و در نهایت، خود را غلام معشوق می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند «دوزخ هجران» و «آتش وصل» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۹۳

ز هر لبی که برآمد سخن کلام تو بود
به هر چه گوش فرا داشتم پیام تو بود

اگر به جلوة طاووس، اگر به رفتن کبک
نظر چو نیک فکندم همین خرام تو بود

چنین که خاص تو شد ملک حسن دانستم
که مُهر داغ دل لاله هم به نام تو بود

ز فتنه دوستی آن نگاه شد معلوم
که تیغ هر که به خون گشت در نیام تو بود

ز صاف و دُردِ تو بودیم جمله مست ولی
دماغ هر که رساتر ز دُردِ‌ جام تو بود

اگر به دوزخ هجران اگر در آتش وصل
هر آنچه سوخته‌تر آرزوی خام تو بود

تو محرمانه به جانان من بگو فیّاض
که آنکه دوش فدای تو شد غلام تو بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.