هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق خود مانند شوق، حسرت، امید و ناامیدی سخن می‌گوید. او از بی‌عدالتی و بی‌حرمتی‌هایی که تجربه کرده گلایه می‌کند، اما تأکید می‌کند که با وجود همه این مشکلات، شوق و محبتش کم نشده است. همچنین، او از تلاش‌های بی‌ثمر خود و نرسیدن به آرزوهایش می‌گوید، اما اشاره می‌کند که رحمت الهی برای دیگران کم نشده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و بی‌عدالتی نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری برای درک کامل دارند.

غزل ۱۳۱

مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم نشد
هر چند حسرت بیش شد شوق و محبت کم نشد

تخم امید ما از و نارسته ماند از بی‌نمی
اما به کشت دیگران باران رحمت کم نشد

خوش بخت تو ای مدعی کاینجا که من خوارم چنین
با یک جهان بی‌حرمتی هیچت ز حرمت کم نشد

عمری زدم لاف سگی اما چه حاصل چون مرا
با اینهمه حق وفا خواری و ذلت کم نشد

وحشی از و بر خاطرم پیوسته بود این گرد غم
ز آیینهٔ من هیچگه گرد کدورت کم نشد
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۳۰
گوهر بعدی:غزل ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.