هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیانگر عشق الهی و جدایی از تعلقات دنیوی است. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند «ابر آفتاب»، «بت حجاب»، و «دوزخ کباب»، به مفاهیم عمیق عرفانی مانند فنا در ذات الهی، وحدت وجود، و ارزش عشق حقیقی می‌پردازد. او همچنین از اضطراب ناشی از فراق و آرزوی وصال سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند «فنای ذات» و «عشق کافر» نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.

شمارهٔ ۴۰۸

دانشم حاشا که ابرِ آفتاب من شود
من از آن عارف‌ترم کاین بت حجاب من شود

عشقِ‌ کافر بین، که می‌گوید عجب دارم اگر
چار دفتر شرح یک حرف از کتاب من شود

وصل باقی می‌توانم تا ابد بیدار دید
گر فنای ذاتیم یک لحظه خواب من شود

من به این سوزی که در دل دارم از شرم گناه
گر به یاد من فتد دوزخ کباب من شود

گر شب وصل تو طول روز محشر باشدش
آن قدر نبود که صرف اضطراب من شود

مستیم خمخانه خالی کرد و شورش برنخاست
گردش چشمی مگر جام شراب من شود

با دل بی‌عشق اگر فیّاض از دنیا روم
راحت فردوس در عقبی عذاب من شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.